عکس نوشته افشین یداللهی + اشعار
عکس نوشته افشین یداللهی
با سری جدید عکس نوشته های بزرگان با عنوان عکس نوشته و شعر افشین یداللهی همراه ویکی ناب باشید.
عکس نوشته با تو
با تو اگر چه دور با تو اگر چه دیر
از بی تو بهتره
عکس نوشته من
از من بعید بود
ولی عاشقت شدم
از تو بعید نیست
جهان عاشقت شود
یک روز میآیی که من دیگر دچارت نیستم
از صبر ویرانم ولی چشم انتظارت نیستم
عکس نوشته خداحافظ
خداحافظ ای شعر شب های روشن
عکس نوشته مردن
مُردن فقط با مرگ، اتفاق نمیافتد
مُردن گاهی همین زندگیست
که نه تمام میشود نه شروع
شعر افشین یداللهی
نه دل دارم که بشکنی
نه جون دارم فدات کنم
نه پای موندن منی
نه میتونم رهات کنم
آنکه تو را
زخمی خود میخواهد
آدم تو نیست
تا آخر عمر درگیر من خواهی بود
و تظاهر میکنی که نیستی
مقایسه تو را از پا در خواهد آورد
من میدانم به کجای قلبت شلیک کردهام
تو دیگر خوب نخواهی شد
عکس نوشته دروغ
دروغ هایت را باور می کنم بیا قرار بگذاریم
حقیقت همین دروغ هایی باشد
که تو می گویی
چه کرده ای که از پشت فرسنگ ها و سال ها فاصله
بی آنکه ببینمت بی آنکه لمست کنم از آن تو شدم
عکس نوشته کاش
کاش غیر از من و تو
هیچکس با خبر از ما نشود
نوبت بازی ما باشد و دیگر هرگز
نوبت بازی دنیا نشود
پروفایل شاعرانه
چشم تو باده ترین جام حلالیست که هست
در مقامی که همان حال محالیست که هست
این یک جنون منطقی ست
که میخواهمت هنوز
ما نسل بوسه های ممنوع بودیم
عشق را میان لبهای هم پنهان کردیم تا نمیرد
بعد از ما شما نسل بوسه های آزاد در خیابان خواهید بود
عشق را با لبهایتان فریاد بزنید تا زندگی کند
عکس نوشته تو
تو هیچ وقت منتظر خودت نبودی
تا خود را در آغوش نکشی
آغوشِ تو نیز برای
کسی اَمن نخواهد شد
عکس نوشته شاید
شايد ديگر هيچوقت حرف نزنم
اگر امکان در آغوش کشيدنت را داشته باشم
امشب کنارِ غزل های من بخواب
شاید جهانِ تو آرام تر شود
عکس نوشته عشق
خنده دارترین اتفاق عشق است
وقتی سالها بعد مرورش می کنی
به من در عمق نگاهت
كه ناكجاي جهان است وطن بده
تمامِ تو یک روز در ازدحام
بر قلبِ من نازل شد
مگر لایق تکیه دادن نبودم
تو با حسرت شانه من چه کردی؟
دلم به عظمت باران برایت دلتنگی می کند
ما ظاهرا آبادهایی ویرانه ایم
با حس ویرانی بیا تا بشکند دیوار من
وقتی تو نیستی سفرم نیمه کاره است
آغاز و ختمِ ماجرا، لمسِ تماشاى تو بود
زود است، نرو، بمان، زمان کوتاه است
بی ماه تو سقف آسمان کوتاه است
پروفایل غمگین
این چند ماه که منتظرت بودم به اندازه چند سال نگذشت. به اندازه همین چند ماه گذشت
اما فهمیدم ماه یعنی چه، روز یعنی چه، لحظه یعنی چه
این چند ماه گذشت و فهمیدم گذشتن، زمان، انتظار یعنی چه
هر سال یک بار از لحظه ی مرگم
بی تفاوت گذاشته ام بی آنکه بفهمم
یک روز در چنین روزی خواهم مرد
من و تو گم شدیم انگار
تو این دنیای وارونه
کاش فصل پنجمی در راه بود
کاش نامش فصل وصل ماه بود
تو چه راحت شعر می شوی
با تو برای شعر گفتن نیازی به عشق نیست
دیوانه ای به بند جنونم کشید و رفت
در حس خود آواره و با حال خود بیگانه ایم
فوق العاده بود????
احسنت …???????????
وب سایت بی نظیری دارین، آفرین