عکس نوشته هوشنگ ابتهاج
با سری جدید عکس نوشته بزرگان با عنوان عکس نوشته و شعر و دلنوشته هوشنگ ابتهاج همراه ویکی ناب باشید.
شعر هوشنگ ابتهاج
در گلو می شکند
ناله ام از رقت دل
قصه ها هست ولی
طاقت ابرازم نیست
دلنوشته هوشنگ ابتهاج
در چنین…
شب هاي بی فریادرس
روزِ خوش در خواب باید دید و بس
آدم ها تا حدّ مرگ از خود خسته ات می کنند
ترکت نمی کنند
اما مجبورت می کنند ترکشان کنی
آنگاه تو می شوی بنده ی سر تا پا خطاکار
زندگی زیباست ای زیبا پسند
زنده اندیشان به زیبایی رسند
آنقدر زیباست این بی بازگشت
کز برایش میتوان از جان گذشت
دیگر این پنجره بگشای که من
به ستوه آمدم از این شب تنگ…
.
آری، این پنجره بگشای که صبح
میدرخشد پسِ این پردهی تار
تا آینه رفتم که بگیرم
خبر از خویش
دیدم که در آن آینه هم
جز تو کسی نیست
در عشق خوشا مرگ
که این بودن ناب است
وقتی همهی بودن ما
جز هوسی نیست
روزگار عجیبی شده است…
حتی وقتی میخندیم
منظورمان چیز دیگریست،
وقتی همه چیز خوب است میترسیم،
ما به لنگیدن یک جای کار
عادت کرده ایم
من در پی خویشم به تو برمیخورم اما
آن سان شده ام گم که به من دسترسی نیست
ان كهنه درختم،
كه تنم زخمیِ برف است
حيثيت اين باغ منم،
خار و خسی نيست
من نمی دانستم
معنی هرگز را!
تو چرا باز نگشتی دیگر؟
پروفایل غم انگیز
نمیدانم
چه میخواهم بگویم،
غَمی در استخوانم میگدازد
نه به انتظار یاری
نه زیار، انتظاری
خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد
تنه ای بر در این خانه تنها زد و رفت
دلم گرفته خدایا
تو دلگشایی کن
من آمدم به امیدت
تو هم خدایی کن
تو در من زنده اى
من در تو
ما هرگز نمى ميريم
زين بيابان گذری نيست سواران را ،
ليک دل ما خوش
به فريبی است، غبارا تو بمان
برای بردن ایمان من
لبخند هم کافی ست
همین یک شعله آتش میزند
انبار کاهم را
ای ماه من
شبی مونس
خلوتگه ما باش
دردا و دریغا که
در این بازی خونین، بازیچـه ی ایـام
دل ِ آدمیان است
هوشنگ ابتهاج : تو می روی و دل زدست می رود
مرو که با تو هر چه هست، می رود
چه شرابی تو؟
وه چه شور انگیز
سر کشیدم تو را و تشنه ترم
هوا بد است
تو با کدام باد میروی؟
چه ابر تیرهای گرفته سینهی تو را
که با هزار سال بارش شبانهروز هم
دل تو وا نمیشود
چه غریبانه تو با یاد وطن می نالی
من چه گویم که غریب است دلم در وطنم
💘💘💘💘💔💔💔
عالی بود❤❤❤❤❤❤❤❤❤